تا چندین سال قبل ، تکنولوژی و دنیای دیجیتال ، یک ضمیمه و پیوست برای بهتر کردن وضعیت فروش و اقتصاد محسوب میشد ، اما در حال حاضر اینگونه که پیداست دیگر این جهان بی انتها نقش یک پیوست و فقط یک کاتالیزور را ندارد .
4 نکته برای موفقیت اقتصادی در دنیای دیجیتال
تا چندین سال قبل ، تکنولوژی و دنیای دیجیتال ، یک ضمیمه و پیوست برای بهتر کردن وضعیت فروش و اقتصاد محسوب میشد ، اما در حال حاضر اینگونه که پیداست دیگر این جهان بی انتها نقش یک پیوست و فقط یک کاتالیزور را ندارد . اصلن دیگر مفهوم اقتصاد به خود مفاهیم دیجیتال تبدیل شده است . یک ضرب المثل آمریکایی میگوید : دم به یک سگ مستقل تبدیل شد . این دقیقا وضعیتی است که برای دنیای دیجیتال و ارتباطاتش با اقتصاد پیش آمد. دیگر نمیتوان اقتصاد منهای تکنولوژی و سخت افزار و نرم افزار را حتی تصور کرد.
اینطور که پیداست ، این نوع از اقتصاد ، یک موقعیت عالی و نامحدود میباشد ، برای کسانی که بدانند چگونه از آن استفاده کنند و در برابر آن میتواند یک بستر مخرب و خطرناک برای کسانی باشد که در این دنیای بی پایان و اندکی بی قانون یا دارای قوانین جدید و فارق از یک سری سنتهای قدیمی ، نتوانند خود را به درستی پیدا کننند .
اجازه بدهید مثال بیاوریم Kodak , Blockbuster, Sears یا Blackberry هنوز نتوانسته اند خود را هماهنگ نمایند در حالی که خیلی از شرکتها توانستند موقعیت خوبی ایجاد کرده و در حال رشدند .بر اساس اعلام MIT ، شرکتهایی که توانسته اند به این مفهوم به درستی دست پیدا کنند ، 30 درصد از لحاظ فروش و مباحث مالی ، جلوتر از بقیه قرار دارند .
خوب حال باید دید چگونه شرکتهای موفق در این زمینه توانسته اند خود را بازسازی یا نوسازی کرده و در این جهان پر رقابت خود را مطرح کنند . بر اساس نظریات محققین دانشگاه MIT ، میتوان 4 مورد را نام برده و در 4 آیتم جداگانه آنها شرح داد.
1- انتظارات مشتری
2- بهبود کیفیت محصول
3- نو آوریهای مبتنی بر همکاری و مشورت با دیگر سازمانها و ....
4- مدیریت و راهبری نوین و سازمان یافته
حال به شرح مفصل این عوامل خواهیم پرداخت .
1- بررسی انتظارات مشتریان
کاملن روشن است که با استفاده از یک نرم افزار CRM یا شبکه های اجتماعی ، بهتر میتوان از انتظارات مشتریان با خبر شد و آنها را بر آورده کرد ، ولی مشکل اینجاست که مخصوصا در دهه اخیر سطح انتظارات مشتریان آن هم با وجود رقبای سرسخت در هر زمینه کاری ، کار است سخت و نیازمند برنامه ریزی بلند مدت توسط تک تک تصمیم گیرندگان و سیاست گزاران یک مجموعه کاری. سطح انتظارات مشتریان از حد توان شرکتها در مواردی بالاتر رفته است . در مواردی مشتریان انتظار دارند بر اساس تجربه قبلی نیازمندیهای آنها را تشخیص داده و به آنها سرویس دهیم . اجازه بدید یک مثال واقعی بیاوریم . در شرکتی به نام Daimler Trucks ، مدیر شرکت طی یک مصاحبه اینگونه ازعان داشت . فرض کنید یک راننده 18 چرخ هستید و چراغ هشدار خرابی موتور در 100 مایلی اولین مرکز سرویس شرکت روشن شده است . خوب ریسک میکنید و این 100 مایل رو با چراغ هشدار روشن میروید یا با سرویس سنتر تماس میگیرید که البته آن هم زمانبر است چرا که ممکن است بعد از کلی تاخیر به سراغ شما آمده و دستشان به تعمیر بند شود . اینجاست که شرکت یک سرویس تماس از راه دور ایجاد کرده که کد خطا را قبل ، در حین بروز و بعد از رخداد به این سرویس ارسال میکند . این کارشناسان سطح بعدی در قسمت تعمیرات هستند که بر اساس کد خطا و نوع و میزان دردسری که ممکن است برای مشتری ایجاد شود ، تصمیم میگیرند که باید واحد سرویس و تعمیرات به سمت مشتری فرستاده شوند یا نه . این چیزی است که مشتری میخواهد و انتظار دارد با وجود اینکه شاید خودش تشخیص ندهد که آیا به تعمیر در بین راه آن هم نزدیک یک مرکز سرویس نیاز دارد یا نه .
خوب اینجاست که نقش Big-Data پر رنگ میشود . شرکتها روز به روز بزرگتر شده و داده های تولیدی و مورد نیاز به نگهداری آنها رو به انفجار است . خدمت دهی ، امنیت ، مدیریت و حفظ داده ها مبحثی است که سبب میشود Big Data روز به روز توسعه یابد و معروفتر گردد.
2- بهبود کیفیت محصول
با رشد نیازمندیها و حجم بالای مشتریان در دنیای امروز ، میبایست سطح کیفی محصولات را به شکلی بالا برد که کلیه نیازمندیها و درخواستهای مشتری به درستی پاسخ داده شود . مدیر یک شرکت بزرگ تولید کننده آسانسور اهمیت بهبود کیفیت و تغییر در نگاه حین تولید را با یک مثال اینگونه بیان میکند . این شرکت به بیمارستانها ، سازمانها ، هتلها ، دفاتر و سازمانهای کوچک و بزرگ زیادی آسانسور فروخته است . انقلاب جالبی که در صنعت آسانسور توسط این شرکت انجام شده این است که آنها یک سیستم ارسال خطا و دیگر داده ها از طریق اینترنت را بر روی آسانسور ها سوار کرده اند . از طریق این سرویس ، این شرکت میتواند یکسری حوادث ناشی از خرابی قطعات را پیش بینی و یا زمانهای تعمیرات را با مشتری هماهنگ کند . با این سیاست کاری ، مشتری گرفتار خوابیدنهای سرویس و قطعی بدون پیش بینی نخواهد شد و این برای مشتری بسیار دلپذیر است . به عنوان یک مثال ساده دیگر از ورود IT به تجارت و کسب کار ، میتوان از Uber نام برد . Uber را میتوان به عنوان یک سمبل کامل از on-demand economy معرفی نمود.
3- نو آوریهای مبتنی بر مشارکت دسته جمعی
شرکتها باید در این دنیای کاری پر رقابت دست به نو آوری زده و خود را به رقبا و مشتریان ثابت کنند.همکاری و کار گروهی برای شرکتها اجتناب ناپذیر و ضروری به نظر میرسد. شرکتهای در حال رشد همواره سعی میکنند از مفاهیم دیجیتال به عنوان یک ابزار برای ایجاد اکوسیستم استفاده کنند . برای مثال میتوان از Microsoft، PayPal یا Aetna نام برد . این شرکتها حتی گاهی اوقات با رقبای خود دست به همکاری میزنند تا بتوانند یک Supply Chain برای خدمت به مشتریان ایجاد کنند . بر اساس تحقیقات دانشگاه MIT ، شرکتهایی با سطح مشارکت بیشتر و سطح بالای نوآوری ، 50 درصد سود و میزان بهره وری بیشتری نسبت به دیگر رقبا نشان داده اند . اجازه بدهید یک مثال ملموس تر بزنیم . اینترنت اشیاء ، اگر شرکتهای بزرگ با همدیگر همکاری دقیق و واقعی نداشته باشند ، آیا میتوان حتی به چنین پدیده ای فکر کرد ؟. شرکتها دست به ایجاد تیمهای Local و Global میزنند تا بتوانند عقاید و نظرات مختلف از سراسر جهان را جذب کرده و بر اساس آن دست به نو آوری و تولید بزنند و این یعنی تجربه و آموزش به صورت همزمان در جهت بهبود و پدیدار شدن تولیدات بهتر.
4- مدیریت و راهبری نوین و سازمان یافته
مبحثی وجود دارد به نام Company Culture که ترجمه کردن آن به فارسی را در این زیبا ندیدم. شرکتها میبایست نوع گفتمان خود را در تمامی زمینه های تغییر دهند و با یک Company Culture جدید و حساب شده با پدیده های نوین برخورد کنند . آنچه از ابتدای قرن 20 به ارث رسیده بود دیگر جواب گوی امروز و مسائل مطرح در تجارت و ... نمی باشد . امروزه دیگر فقط شجاع بودن یا سرمایه گزاری کافی جواب گو نیست . به قول اندیشمندان آمریکایی شرکتها باید از وضعیت Mad Men به وضعیت Mat Men تبدیل شوند . این یعنی کار با آمار و داده ها . دیگر تصمیم گیریها نباید مبتنی بر نظرات باشد چرا که داده ها موجودند و باید بر اساس آنها تصمیم گیری نمود . دیگر امروزه تصمیمات باید بر اساس هوش مصنوعی ، رباتیک و الگوریتمها باشد نه خودسری و سعی و خطا .
تنها بحثی که میماند این است که باید طرف دیگر استفاده از تکنولوژی مانند نشت داده ، هکرها ، SPAM و ... را در نظر داشت و همواره در برابر آنها ایستاد. این انقلاب تکنولوژی برای جوامع و شرکتهایی که نتوانند خود را به خوبی با شرایط وفق دهند میتواند خطرناک بوده و حتی سبب نابودی آنها گردد ، لذا مدیران و تصمیم گیران چه در دولتها و چه در مراکز کوچکتر میبایست همواره این مسئله را مد نظر داشته و زمینه پیشرفت را بر اساس تصمیمات درست فراهم نمایند .